على و دنـــيا
دنيا و جهان زيباى طبيعت ،
آفريده محبوب و پرانعام خداوندى است و انسان فرزند دنياست و از دامان پربركتش بهره مىبرد و به او مهر و عشق ميورزد ،
دنيا و جهان زيباى طبيعت ،
آفريده محبوب و پرانعام خداوندى است و انسان فرزند دنياست و از دامان پربركتش بهره مىبرد و به او مهر و عشق ميورزد ،
انسان پيوند و پيوستى ناگسستنى با دنيا دارد و جهان هم ارتباطى با خدا و اين جهان زيبا و منظم و پرفيض نشانه عظمت و يكتائى و مهربانى خداست و آسمانها و زمين و درياها و كوهها و ابرها و بارانها و گياهها و بادها همه آيات خدايند و چهره زيباى خدا در گلبرگها و چشمهسارها و رودبارها و جنگلها و اندام زيباى پرندگان و چرندگان و ماهيان دريا و در تلألو ستارگان و تابش خورشيد و هواى مصفا و بالاخره در چهره انسان متجلى است و اين زيبائيها همه از اوست و همه آيات اوست و بر ماست كه جهان طبيعت و دنياى پربهره و گستردهاى را كه در آن زيست مىكنيم دوست بداريم و از بركتهاى خجسته و نعمتهاى گونهگون آن بهره گيريم و
زندگانى پاكيزه و رفاهآورى را براى خويشتن فراهم آوريم قرآن مجيد ميفرمايد :
زندگانى پاكيزه و رفاهآورى را براى خويشتن فراهم آوريم قرآن مجيد ميفرمايد :
( بهره خويش را از دنيا فراموش مكن و همچنانكه خداوند به تو احسان كرد تو هم بمردمان نيكى كن و تباهى برميانگيز كه خداوند تبهكاران را دوست نميدارد ) 1
پس بايد از جهان بهره گرفت و از بهرههاى آن ديگران را راهنمايى كرد و بهرهمند ساخت و نبايد اين جهان پاك و ساده و معصوم را به تباهى كشيد و قوانين و سنتهايش را بهم زد و نبايد بمردم دنيا كه فرزندان جهانند ستم ورزيد و دوستى را از خود دور ساخت قرآن مجيد ،
عليرغم كسانى كه خود را از بهرههاى دنيا محروم ميدارند و خود را از اينهمه فضل و بركت كنار مىكشند ،
فرمان ميدهد كه آدمها بايد از زيبائيها و بهرههاى دنيا بهره گيرند كه همه اين جلوهها و نعمتها خاص ايمانآورندگانست
و ميفرمايد :
( بگو چه كسى حرام كرده است زيورهائى را كه خداوند براى بندگانش پديد آورده و روزىهاى پاكيزهاى كه بر ايشان فراهم ساخته است ،
اينها براى كسانى است كه بخدا ايمان آوردهاند ) 2
-----------
( 1 ) 78 قصص
( 2 ) 31 اعراف
پس بايد از جهان بهره گرفت و از بهرههاى آن ديگران را راهنمايى كرد و بهرهمند ساخت و نبايد اين جهان پاك و ساده و معصوم را به تباهى كشيد و قوانين و سنتهايش را بهم زد و نبايد بمردم دنيا كه فرزندان جهانند ستم ورزيد و دوستى را از خود دور ساخت قرآن مجيد ،
عليرغم كسانى كه خود را از بهرههاى دنيا محروم ميدارند و خود را از اينهمه فضل و بركت كنار مىكشند ،
فرمان ميدهد كه آدمها بايد از زيبائيها و بهرههاى دنيا بهره گيرند كه همه اين جلوهها و نعمتها خاص ايمانآورندگانست
و ميفرمايد :
( بگو چه كسى حرام كرده است زيورهائى را كه خداوند براى بندگانش پديد آورده و روزىهاى پاكيزهاى كه بر ايشان فراهم ساخته است ،
اينها براى كسانى است كه بخدا ايمان آوردهاند ) 2
-----------
( 1 ) 78 قصص
( 2 ) 31 اعراف
و باز ميفرمايد :
( و بخوريد آنچه را كه خداوند روزى شما ساخته است كه حلال و پاكيزه
است و از نافرمانى خدائى كه به او ايمان داريد پروا گيريد ) 1
پس نعمتهاى دنيا ، براى ما و مخصوص ماست و دنيا عزيز است و زيباست و در اختيار ما و ما نبايد همچون جوكيان و راهبان ،
از دنيا بگريزيم و چون حيوانى بىدست و پا بسوراخى بخزيم و درويش مآبانه ، كاسه گدائى بدست گيريم و از كار و كوشش باز مانيم و اينهمه گنجينههاى طبيعت را كه براى انسان پديد آمده است معطل گذاريم ولى بايد نيروئى را كه از اين جهان برميگيريم براى بهبود همه جهانيان بكار بريم و انرژى فراوانى را كه از طبيعت كسب ميكنيم در راه خدا يعنى راه تعاون و تكامل ، راه مردم ، و راه پرستش خدا و وصول به اهداف والاى انسانى بمصرف رسانيم كه مفهوم تقوى همين است و گرنه تباهى و ستم و گناه پديد مىآيد و نيروها بر ضد خلقها بكار مىافتد و يگانگيها و هماهنگيها به بيگانگىها و تبهكاريها مىگرايد
پيامبر ميفرمايد
( دنيا كشتزار آخرت است )
زيرا كردار ما در اينجهان مايه حيات ما در آنجهان است و دنيا پلكان صعود ما به قله آخرت و پل عبور ما بفراخناى ابديت است و تا از اينجا مايه نگيريم و با شايستهكارى در اينجهان براى خلود در آنجهان تلاش نكنيم به بيهودگى و پوچى گرائيدهام آخرت زدگى و دنيا گريزى يك عامل خطرناك انحرافى است كه انسانرا چون ميوهاى خام و بمانند جنين سقط شده بيرون مىاندازد و حلاوت و حياتى به او نمىبخشد اشعار صوفيانه و شعارهاى درويش مآبانه ،
نغمههائى اهريمنى است كه انسان را از تكامل بازميدارد و از دامان مادر طبيعت بيرون ميكشاند و بمرگ و تباهى و سيهروزى مىاندازد و او را لقمه چربى براى دهان فراخ ستمكاران مىسازد على بر خلاف آنچه نرهگداهاى بيكاره و مفتخوار و انگل بر جامعه و هو حق علىگويان متكدى و درويشهاى پشمآلو و برخى صوفى مآبان آلوده كه همگى بدروغ از او دم ميزنند و او را فقير و تارك دنيا ميدانند مردى است كه بجهان و طبيعت و بهمين دنيا عشق ميورزد و مظاهر زيباى طبيعت را كه همه آيات خدايند دوست ميدارد و با آنها سخن ميگويد على دوست ستارگان است و دوستدار چشمهسار و نخلستان و كشتزار بحدى كه حتى با چاه راز خود را ميگويد و انبانى از هسته خرما بدوش ميكشد و از دروازه مدينه بيرون مىآيد و هنگامى كه از او ميپرسند اينها چيست ميفرمايد ( نخل انشاء الله ) و اين هستهها را ميكارد و از چاههاى ژرف عربستان آب ميكشد و آنها را آب ميدهد و نخلستانها پديد مىآورد و در كشتزارها بيل ميزند و خودش چاه ميكند و قنات پديد مىآورد و حتى بحدى نسبت بپول و مال دنيا حساس است كه بروزگار خلافت نيمى از وقت خود را در بيتالمال ميگذاراند و شخصا به حسابگرى مىپردازد و حساب همه درهمها و دينارها را دارد و
ليستهاى حقوق را وارسى ميكند و ببرادرش يك درهم اضافى و يك صاع گندم هم نمىپردازد و بنمايندهاش كه پول بيتالمال را بالا كشيده نامه مينويسد و ميگويد اگر پولها را پس ندهى با شمشيرم ترا ميزنم و به آنكس كه از دنيا بدگوئى ميكند ميتازد و او را سرزنش ميكند و بعد بستايش دنيا ميپردازد و ميفرمايد :
( دنيا سراى راستى است براى آنكس كه گفتارش را باور دارد ، خانه تندرستى است براى آنكس كه واقعيت آنرا دريابد و جهان بىنيازى است براى آنكس كه از آن توشه برگيرد و سراى پند است براى پند گيران ، دنيا پرستشگاه دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان و فرودگاه الهام خداوند و بازار سوداگرى دوستان خداست كه از آن رحمت خدا را بدست آورند و بهشت جاويد را به اختيار گيرند ، پس چه كسى تواند از دنيا بدگوئى كند ) 2
پس دنيا ، پيش درآمد آخرتست و اين دو را هرگز از هم جدائى نيست و تا در دنيا نكوشيم و بشايستگى تلاش نكنيم و بتكامل نپردازيم در ديگر سراى سودى و حياتى نخواهيم داشت ،
دنيا سراى آزمايش است و سكوى پرتاب و پرواز به اوج كمال و ابديت و نردبان معراج بپايگاه پاكى و آسايش و آرامش و پروازگاه روحانى بفراخناى پرصفاى لقاى خداوندى ،
بازارى است كه سوداگران با ايمان با پرداخت نيروهاى راستين و دريافت علم و ايمان و بكار انداختن توانهاى مادى و فكرى و معنوى خويش به والاترين پايگاههاى رفيع انسانى ارتقاء مىيابند و با مردم دوستى و خدمتگرى و فداكارى و گسترش دادگرى و پاكى و شرف و كرامت ،
جامعهاى برين و امتى نيكبخت و برابر و برادر بوجود مىآورند و همه انرژيها و گنجينههاى جهان را براى به زيستى مردمان و تأمين زندگانى پاك مادى و رقاء والاى معنوى و روحى بكار ميبرند ولى . . .
ولى دنيا بهنگامى عزيز و شريف و ارجمند و لايق و دوست داشتنى است كه وسيلهاى باشد براى خدمت بمردم و بسط عدل و آزادى و تحكيم بنيانهاى برابرى و صلح و هماهنگى و همگامى و تربيت براى آمادگى زيست جاودانه در جهان ديگر .
ولى اگر اين وسيله هدف شد و در برابر آخرت و خدا و مردم قرار گرفت و معبود و محبوب آدميان گرديد و سنگى بزرگ شد در راه تكامل انسانى و آتشى شد خانمانسوز و مردمگداز و ستمپرداز چنانكه همه هدفهاى عالى انسانى را منكوب و باژگونه ساخت و پولش و مقامش و زيبائيش و لذت گرائيش همه فضائل انسانى را بباد داد و خدا را از ياد برد و خلق خدا را بمرگ و اسارت و كشتار و غارت كشيد و همه تعليمات آسمانى و عواطف انسانى و تعهدات اجتماعى را در لهيب مهيب جاهطلبى و برترىجوئى و طاغوتگرى و خودبزرگبينى و تجاوز و مالاندوزى و جهانخوارى و جنگافروزى و تباهى و شهوت و گناه سوزانيد ،
آنوقت است كه چنين دنيائى زشت است و ناپسند است و پست است و ناچيز است و زهر است و درد است و ننگ است و سيهبختى و تيرهروزى .
( 1 ) 92 مائده
( 2 ) خطبه 126 نهج البلاغه
( و بخوريد آنچه را كه خداوند روزى شما ساخته است كه حلال و پاكيزه
است و از نافرمانى خدائى كه به او ايمان داريد پروا گيريد ) 1
پس نعمتهاى دنيا ، براى ما و مخصوص ماست و دنيا عزيز است و زيباست و در اختيار ما و ما نبايد همچون جوكيان و راهبان ،
از دنيا بگريزيم و چون حيوانى بىدست و پا بسوراخى بخزيم و درويش مآبانه ، كاسه گدائى بدست گيريم و از كار و كوشش باز مانيم و اينهمه گنجينههاى طبيعت را كه براى انسان پديد آمده است معطل گذاريم ولى بايد نيروئى را كه از اين جهان برميگيريم براى بهبود همه جهانيان بكار بريم و انرژى فراوانى را كه از طبيعت كسب ميكنيم در راه خدا يعنى راه تعاون و تكامل ، راه مردم ، و راه پرستش خدا و وصول به اهداف والاى انسانى بمصرف رسانيم كه مفهوم تقوى همين است و گرنه تباهى و ستم و گناه پديد مىآيد و نيروها بر ضد خلقها بكار مىافتد و يگانگيها و هماهنگيها به بيگانگىها و تبهكاريها مىگرايد
پيامبر ميفرمايد
( دنيا كشتزار آخرت است )
زيرا كردار ما در اينجهان مايه حيات ما در آنجهان است و دنيا پلكان صعود ما به قله آخرت و پل عبور ما بفراخناى ابديت است و تا از اينجا مايه نگيريم و با شايستهكارى در اينجهان براى خلود در آنجهان تلاش نكنيم به بيهودگى و پوچى گرائيدهام آخرت زدگى و دنيا گريزى يك عامل خطرناك انحرافى است كه انسانرا چون ميوهاى خام و بمانند جنين سقط شده بيرون مىاندازد و حلاوت و حياتى به او نمىبخشد اشعار صوفيانه و شعارهاى درويش مآبانه ،
نغمههائى اهريمنى است كه انسان را از تكامل بازميدارد و از دامان مادر طبيعت بيرون ميكشاند و بمرگ و تباهى و سيهروزى مىاندازد و او را لقمه چربى براى دهان فراخ ستمكاران مىسازد على بر خلاف آنچه نرهگداهاى بيكاره و مفتخوار و انگل بر جامعه و هو حق علىگويان متكدى و درويشهاى پشمآلو و برخى صوفى مآبان آلوده كه همگى بدروغ از او دم ميزنند و او را فقير و تارك دنيا ميدانند مردى است كه بجهان و طبيعت و بهمين دنيا عشق ميورزد و مظاهر زيباى طبيعت را كه همه آيات خدايند دوست ميدارد و با آنها سخن ميگويد على دوست ستارگان است و دوستدار چشمهسار و نخلستان و كشتزار بحدى كه حتى با چاه راز خود را ميگويد و انبانى از هسته خرما بدوش ميكشد و از دروازه مدينه بيرون مىآيد و هنگامى كه از او ميپرسند اينها چيست ميفرمايد ( نخل انشاء الله ) و اين هستهها را ميكارد و از چاههاى ژرف عربستان آب ميكشد و آنها را آب ميدهد و نخلستانها پديد مىآورد و در كشتزارها بيل ميزند و خودش چاه ميكند و قنات پديد مىآورد و حتى بحدى نسبت بپول و مال دنيا حساس است كه بروزگار خلافت نيمى از وقت خود را در بيتالمال ميگذاراند و شخصا به حسابگرى مىپردازد و حساب همه درهمها و دينارها را دارد و
ليستهاى حقوق را وارسى ميكند و ببرادرش يك درهم اضافى و يك صاع گندم هم نمىپردازد و بنمايندهاش كه پول بيتالمال را بالا كشيده نامه مينويسد و ميگويد اگر پولها را پس ندهى با شمشيرم ترا ميزنم و به آنكس كه از دنيا بدگوئى ميكند ميتازد و او را سرزنش ميكند و بعد بستايش دنيا ميپردازد و ميفرمايد :
( دنيا سراى راستى است براى آنكس كه گفتارش را باور دارد ، خانه تندرستى است براى آنكس كه واقعيت آنرا دريابد و جهان بىنيازى است براى آنكس كه از آن توشه برگيرد و سراى پند است براى پند گيران ، دنيا پرستشگاه دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان و فرودگاه الهام خداوند و بازار سوداگرى دوستان خداست كه از آن رحمت خدا را بدست آورند و بهشت جاويد را به اختيار گيرند ، پس چه كسى تواند از دنيا بدگوئى كند ) 2
پس دنيا ، پيش درآمد آخرتست و اين دو را هرگز از هم جدائى نيست و تا در دنيا نكوشيم و بشايستگى تلاش نكنيم و بتكامل نپردازيم در ديگر سراى سودى و حياتى نخواهيم داشت ،
دنيا سراى آزمايش است و سكوى پرتاب و پرواز به اوج كمال و ابديت و نردبان معراج بپايگاه پاكى و آسايش و آرامش و پروازگاه روحانى بفراخناى پرصفاى لقاى خداوندى ،
بازارى است كه سوداگران با ايمان با پرداخت نيروهاى راستين و دريافت علم و ايمان و بكار انداختن توانهاى مادى و فكرى و معنوى خويش به والاترين پايگاههاى رفيع انسانى ارتقاء مىيابند و با مردم دوستى و خدمتگرى و فداكارى و گسترش دادگرى و پاكى و شرف و كرامت ،
جامعهاى برين و امتى نيكبخت و برابر و برادر بوجود مىآورند و همه انرژيها و گنجينههاى جهان را براى به زيستى مردمان و تأمين زندگانى پاك مادى و رقاء والاى معنوى و روحى بكار ميبرند ولى . . .
ولى دنيا بهنگامى عزيز و شريف و ارجمند و لايق و دوست داشتنى است كه وسيلهاى باشد براى خدمت بمردم و بسط عدل و آزادى و تحكيم بنيانهاى برابرى و صلح و هماهنگى و همگامى و تربيت براى آمادگى زيست جاودانه در جهان ديگر .
ولى اگر اين وسيله هدف شد و در برابر آخرت و خدا و مردم قرار گرفت و معبود و محبوب آدميان گرديد و سنگى بزرگ شد در راه تكامل انسانى و آتشى شد خانمانسوز و مردمگداز و ستمپرداز چنانكه همه هدفهاى عالى انسانى را منكوب و باژگونه ساخت و پولش و مقامش و زيبائيش و لذت گرائيش همه فضائل انسانى را بباد داد و خدا را از ياد برد و خلق خدا را بمرگ و اسارت و كشتار و غارت كشيد و همه تعليمات آسمانى و عواطف انسانى و تعهدات اجتماعى را در لهيب مهيب جاهطلبى و برترىجوئى و طاغوتگرى و خودبزرگبينى و تجاوز و مالاندوزى و جهانخوارى و جنگافروزى و تباهى و شهوت و گناه سوزانيد ،
آنوقت است كه چنين دنيائى زشت است و ناپسند است و پست است و ناچيز است و زهر است و درد است و ننگ است و سيهبختى و تيرهروزى .
( 1 ) 92 مائده
( 2 ) خطبه 126 نهج البلاغه
نظرات شما عزیزان: